خسته تر از اونی که فکرشو بکنی...
چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۴ ب.ظ
دیروز بعد از مدت ها خوشحال بودم... به روزهای خوب برگشته بودم... وقتی برگشتم با خودم عهد کردم دیگه آروم باشم! دیگه خودمو ملعبه دست این زندگی نکنم! حالا از صبح که پاشدم مامانم علائم ام اس داره، خواهرم یهو پشت سرش بی حس میشه و دیدشو از دست میده! من؟ من فقط غصه میخورم و گریه میکنم! تا یکم به زندگی امیدوار میشم، بدترش میاد سراغم که چیو ثابت کنه؟!
ازین 2سال پر از مریضی خسته شدم... خیلی... کاش خدا...
۹۴/۰۹/۲۵