این منم! زنی تنها، در میان بی نهایت هیاهو برای هیچ!

بسیار دیده ام و بسیارتر خواهم دید!

غم دارم و دعا میکنم تبدیل شوند به شادی... شما هم دعا کنید:)

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۴/۰۹/۲۰
    ...

الان دلم میخواهد انقدری شجاعت داشتم که میرفتم سر سین داد میزدم که هیی از من و زندگی ام چه میخواهی؟! که بگویم اگر میم در زندگیت جدی است پس چرا مرا رها نمیکنی؟! که بلند بلند فریاد بکشم و زار بزنم که یا بمان یا برو! من آدم رفت و آمد نیستم! من آدم این زندگی نیستم... که بگویم خسته ام... خیلی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۸:۳۶
سعیده معصومی

25 سالگی سن عجیبیه! واقعا عجیب! حالا درست جایی هستی که تجربیات عمیقی رو پشت سر گذاشتی و نه دیگه انقدر خام و بی تجربه هستی که برای خیلی از کارا بچه باشی، و نه انقدر پیر که برای خیلی از کارا دیر باشه! درست وسطشی! وسط معرکه زندگی! 


وقتی 25 ساله میشی تازه یسری چیزارو درک میکنی! انگار تازه تازه چشمت رو یسری چیزا باز میشه که قبلا هم بوده اما تو نمیدیدی!


25 سالگی عمیق میشی... به همین راحتی... انگار که یه شب خوابیده باشی و صبح که بلند میشی میبینی هیچی مثل سابق نیست... 25 سالگی عجیبه...


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۶
سعیده معصومی

دیوانه شدم! دیوانه که شاخ و دم ندارد! میروم آنلاین سین را چک میکنم، بعد یهو پشت بندش میروم آنلاین میم را چک میکنم، اگر نزدیک هم باشد غم عالم هوار میشود روی دلم... مرض دارم! مرض خودآزاری! بازی های روزگار است دیگر! درست وسط روزهای فراموشی که به هر جان کندنی است، سین را به آن گوشه و کنارهای قلبت میفرستی، ناگهان پیام میدهد! ناگهان شازده کوچولو را برایت میفرستد، ناگهان بهت یادآوری میکند که تو مسئول گلت هستی! بعد دوباره بلند میشود و از آن گوشه کنارهای دلت میآید! می آید همین وسط دلت مینشیند... تو اما دیگر توان نداری... دیگر توان ادامه دادن نداری...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۵
سعیده معصومی

یه چند ماهی توی بلاگفا وبلاگ داشتم که به لطف دوستان آرشیوش پرید و الانم کلا نمیتونم واردش بشم! انقدر حرصم درومد که کلا ازش کوچ کردم و اومدم اینجا! الان که تازه کارم اما به نظر اینجا حتی بهتر از بلاگفاست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۵
سعیده معصومی

نمیدونم واقعا این همه استرسی که ماها داریم تحمل میکنیم کی بیرون میزنه، اما مطمئنم بی تاثیر نیست! خاورمیانه ای که پر شده از تنش! داعشی که از چهار طرف محاصره امون کرده و بیماری هایی که هر روز دارن پیدا میشن! و ما! مایی که غرق شدیم! هر روز داریم یه طور استرس میخوریم! درست وسط روزهای جوونیمون! کاش میشد که آدم بی خیالی باشیم! کاش!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۴
سعیده معصومی

میگم یه وقت زشت نباشه دکترا برای فیلم مهران مدیری اعتراض کردن اما لام تا کام در مورد این همکارشون که بخیه بچه 4 ساله رو باز کرده چیزی نگفتن؟!!






از هر طرف که نگاه کنی فقط به غم نان میرسی! اما این کجا و آن کجا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۳
سعیده معصومی

چی بگم؟

اولشه تازه! بزارید نفسم تازه بشه بعد:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۱
سعیده معصومی